براي ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† خلق
وقتي از همه Ø·Ø±Ù Ù…ØØ§ØµØ±Ù‡ شده اي،
وقتي دشمن تو را هد٠آماج گلوله ها قرار داده،
وقتي خودت تنها راهکار Ø¨Ø±ÙˆÙ†Ø±ÙØª هستي،
وقتي تمام راه ها پيموده شده اند،
وقتي تمام چاره ها انديشيده شده اند،
وقتي مي خواهند تماميت تورا به زير سوال ببرند،
وقتي مي خواهند Ø±ÙˆØØª را از کالبدت جدا کنند،
آيا به جز پروانه وار سوختن راه ديگري مانده است؟
آيا باز هم بايد اميد داشت؟
باز هم تلاش کرد؟
باز هم پايان شب سيه سپيد است؟
اگر ايمان نباشد،
اگر آرمان نباشد،
اگر خلق، اين چراغ هميشه روشن، در پيش رو نباشد،
و ديگر نگويي بنام خلق قهرمان
آري! ديگر اميدي نيست.
بايد Ø±ÙØª. در تماميت. بايد سوخت.
گويي دودي بودي که از آتش برخاسته،
بسوزيد.
بسوزيد.
گويي که سوختن پايان راه تان بوده،
گويي که پروانه ايد،
در جستجوي آسانترين راه.
اما،
اگر ايمان داريد،
اگر آرمان داريد،
اگر چشم به اين چراغ هميشه روشن در پيش رو داريد،
بايد ماند.
بايد براي روشن نگاهداشتن چراغ ماند.
ØµÙØØ§Øª تاريخ اينگونه نوشته شده اند.
تاريخ پاسداران شر٠انسان،
تاريخ انقلاب،
تاريخ سر بلندان، سر به داران.
تاريخ ستيز خلق با ضد خلق
ستيز اهورا با اهريمن
خداي آزادي با ناخداي استبداد
ستيزي که تمام شدني نيست
تا به روز آخر
تا آخرين Ù†ÙØ³ آخرين Ù†ÙØ± از ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† خلق
که آخرين پاسدار ضد خلق را بر خاک اندازد
تا آنروز بايد ماند.
ماندني انقلابي.
علي ناظر- 8 آذر 1385