سؤال Ù…ØÙˆØ±ÙŠ ÙŠØ§Ø¯Ø¯Ø§Ø´Øª اين است Ú©Ù‡ آيا تئوري ها براي استقرار جامعه اي عاري از ظلم Ùˆ ستم ÙÙŠ الواقع عملي هم هستند؟ تضاد ها Ú†Ù‡ مي توانند باشند؟ ملموس تر آنکه، آيا "ايراني" پس از تØÙ…Ù„ ÙŠÚ© نظام ايدئولوژيک، بار ديگر تن به نظامي "مکتبي" با نامي ديگر خواهد داد؟
بي Ø´Ú© تمامي Ù…Ø¯Ø§ÙØ¹Ø§Ù† راستين طبقه کارگر، سوسياليسم Ùˆ عدالت اجتماعي در ذهن سيستمي مي پرورانند Ú©Ù‡ در آن Ø±ÙØ§Ù‡ عموم منظور شده است؛ به زباني ديگر نيّت اين Ù…Ø¯Ø§ÙØ¹Ø§Ù† پاک است، ولي آيا مي شود (با شناخت از Ø¨Ø§ÙØª جامعه ÙŠ امروز) اين نيّت پاک را به دستاوردي تبديل کرد Ú©Ù‡ در آن انديشه Ùˆ آزادي هاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ù…ÙˆØ±Ø¯ هجمه Ùˆ کنترل قرار نگيرند؟
در عمل ديده ايم Ú©Ù‡ راهکارهاي مذهبي Ø¨Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از اسلام ناب Ù…ØÙ…دي تأويل شده آخوندها راه به جايي بجز نابودي Ùˆ از همگسستگي شالوده جامعه نبرده است. البته اين Ù…Ù†ØØµØ± به اسلام نبوده Ùˆ پيش از اين خداپرستان "مکتبي" در اروپا شکست خورده Ùˆ مجبور به عقب نشيني شده اند. همچنان Ú©Ù‡ بازده برداشتهاي Ù…ØªÙØ§ÙˆØª از مارکسيسم را در چند دهه اخير ديده Ùˆ نتايج اش را سنجيده ايم. شکست Ù….Ù„. در مناطق جغراÙيايي ديگر، لزوما سرنوشتي مشابه براي ايران نخواهد داشت، مخصوصا اگر نهاد هاي سياسي- ايدئولوگ در برنامه ها Ùˆ برداشت هاي خود عميقا تامل کرده Ùˆ بنا به شرايط مشخص جامعه، نظامي متناسب با اين شرايط Ø·Ø±Ø Ø±ÙŠØ²ÙŠ کنند.
اما آيا چنين است؟ آيا سازمان هاي پيشرو Ùˆ معتقد به انديشه هاي جهان شمول نظريات خود را با توجه به واقعيات روز Ø·Ø±Ø Ø±ÙŠØ²ÙŠ کرده Ùˆ يا آنکه، بطور مثال، از کاپيتال کتابي "مقدس" ساخته Ùˆ پرداخته، Ùˆ انديشه مارکسيسم را تبديل به شريعتي نموده اند Ú©Ù‡ Ùقط در نام Ùˆ شأن نزول آيات با ديگر مکاتب خداپرستان Ù…ØªÙØ§ÙˆØª است؟ ÙØ±Ø§ØªØ± آنکه اين تعاري٠(آيات) تا Ú†Ù‡ اندازه قابل درک Ùˆ هضم کارگران کوره ها، ساختماني، Ùˆ کشاورزي است؟ به راستي چند درصد از کارگران- Ú©Ù‡ درجه بالايي Ù…ØØ±ÙˆÙ… از توان خواندن Ùˆ نوشتن هستند، Ú©ÙØ¯Ù‡Ø§ÙŠ ØªØ¦ÙˆØ±ÙŠÚ© مندرج در بيانيه ها Ùˆ قطعنامه هاي کنگره ها را مي Ùهمند؟ Ùˆ تا Ú†Ù‡ ØØ¯ با خواست هاي امروز آنها منطبق است؟ مي پذيرم Ú©Ù‡ براي آزاديخواهي سواد لازم نيست، اما آيا براي درک اين Ú©ÙØ¯ ها ØØ¯Ø§Ù‚Ù„ سواد سياسي Ùˆ بهره مند بودن از روابط تشکيلاتي لازم نيست؟ آيا شعار دهنده نبايستي در ميان کارگران ØØ¶ÙˆØ± داشته باشد؟ آيا کارگر قالي با٠که زخم بر انگشت دارد ميتواند با جملاتي همچون "آنگاه Ú©Ù‡ پرومته وارد ميدان مي شود" (اطلاعيه راه کارگر 2004) ØŒ Ø§ØØ³Ø§Ø³ نزديکي کند؟
برخي معتقدند كه جامعه سوسياليستي متکي بر نظامي است كه با "گسترش هرچه وسيع تر مداخله كارگران Ùˆ زØÙ…تكشان Ùˆ توده هاي مردم" در "ايجاد نهادهاي كنترل، نظارت Ùˆ بازرسي همگاني Ùˆ هميشگي" براي "تضعي٠نقش دولت" در "امر سياسي Ùˆ اجتماعي" Ù…ØÙ‚Ù‚ مي شود. Ø³Ú†ÙØ®Ø§ØŒ 1376 - نبرد خلق 141 تأکيد دارد Ú©Ù‡ چنين نظامي "انسان را در مركز توجه قرار مي دهد" Ùˆ بايستي "مبتني بر پلوراليسم سياسي Ùˆ اجتماعي Ùˆ سكولاريسم" باشد. ØØ²Ø¨ کمونيست کارگري – کنگره چهارم تکرار مي کند Ú©Ù‡ "اساس سوسياليسم انسان است"Ø› Ùˆ بسياري از هواخواهان سوسياليسم بر "آزادي بدون قيد Ùˆ شرط" تاکيد مي کنند. جاي تأکيد است Ú©Ù‡ نگارنده در نيت Ùˆ صداقت هيچ کدام از اين Ø§ØØ²Ø§Ø¨ Ùˆ سازمان ها Ø´Ú© ندارد. ØµØØ¨Øª بر سر عملي شدن کلمات است، Ùˆ اينکه اين کلمات چگونه مورد Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ به مورد اجرا گذاشته مي شوند.
نگارنده به عمد به Ù…Ùهوم "انسان" Ùˆ تعري٠الهي- اخلاقي آن نمي پردازد Ùˆ اين دريچه Ø¨ØØ« را باز نمي کند Ú©Ù‡ مقصود از انسان چيست؟ آيا منظور همان "آدم" Ùˆ "بشر"ØŒ مثلا همه کارگران Ùˆ کارمندان Ùˆ ØØªÙŠ Ú©Ø§Ø±ÙØ±Ù…ايان، است Ùˆ يا منظور از انسان موجودي است Ú©Ù‡ از مدارج مختل٠رشد Ùˆ تکامل Ùکري Ùˆ اخلاقي گذشته Ùˆ در عالي ترين جايگاه تکامل قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است؟ در اينجا براي سهولت، نگارنده انسان Ùˆ آدم Ùˆ بشر را ÙŠÚ©ÙŠ دانسته Ùˆ ÙØ±Ø¶ مي کند Ú©Ù‡ منظور اين سازمان ها هر موجود دوپايي Ú©Ù‡ توانايي تصميم گيري داشته باشد، است.
ساختار Ø¨ØØ«
با آن كه نويسنده معتقد است كه بايستي براي پيشبرد Ø¨ØØ« به متÙكرين Ùˆ انديشمنداني كه در دو/سه دهه اخير مي زيسته اند رجوع نمود، (به جاي متÙكرين صد يا دويست سال پيش)Ø› ولي از آن جايي كه Ø¨ØØ« تا ØØ¯ÙˆØ¯ÙŠ Ø¨Ù‡ "کارگر" مربوط مي شود نويسنده به دانش Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ خود كه به چند كتاب Ùˆ يادداشت خلاصه مي شود بسنده كرده Ùˆ به چند نقل قول Ø§ÙƒØªÙØ§ مي كند. با اين اميد كه انديشمندان Ùˆ Ù…ØÙ‚قاني كه بيشتر مي دانند گامي به جلو گذاشته Ùˆ Ù…Ø¨ØØ« را بهتر باز كنند. ولي در ØØ¯ اين يادداشت به چند تعري٠كلاسيك (آيات نازل شده) قناعت مي شود:
انگلس مي گويد:
- " مقصود از پرولتاريا طبقه كارگر مزدور معاصر است، كه از خود ØµØ§ØØ¨ هيچ گونه ابزار توليد نيست Ùˆ براي آن كه زندگي كند ناچار است نيروي كار خود را به معرض ÙØ±ÙˆØ´ گذارد". (Ù…Ø§Ù†ÙŠÙØ³Øª ØØ²Ø¨ كمونيست - چاپ پكن)
- "كمونيستها مي توانند تئوري خود را در يك اصل خلاصه كنند: الغاء مالكيت خصوصي". (همان جا)
- "كمونيسها عار دارند كه مقاصد Ùˆ نظريات خويش را پنهان سازند. آنها آشكارا اعلام مي كنند كه تنها از طريق واژگون ساختن همه نظام اجتماعي موجود، از راه جبر، وصول به هدÙهايشان ميسر است. بگذار طبقات ØØ§ÙƒÙ…Ù‡ در مقابل انقلاب كمونيستي بر خود بلرزند. پرولتارها در اين ميان چيزي جز زنجير خود را از دست نمي دهند، ولي جهاني را به دست خواهند آورد". (همان جا)
ØØ§Ù„ با توجه به اين نکات پرسيده مي شود Ú©Ù‡:
آيا امكان همزيستي بين پلوراليسم Ùˆ نظام ايدئولوژيک وجود دارد؟ آيا مارکسيست/مسلمان (ÙØ±Ø¯ "مکتبي") مي تواند پلوراليست هم باشد؟ منظورم همزيستي مقطعي/تاکتيکي براي ÙŠÚ© برهه از زمان نيست؛ بلکه بنا به داده هاي ايدئولوژيک، چگونه مي توان به اين همزيستي دست ÙŠØ§ÙØªØŸ
آيا ايجاد نهادهاي كنترل بعد از پيروزي انقلابي كه Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ ÙƒØ§Ø±Ú¯Ø±ÙŠ نخواهد داشت عملي است؟ اصلا ضروري است؟
آيا مي شود به دموكراسي از طريق "نهاد هاي کنترل" دست ÙŠØ§ÙØªØŸ Ú†Ù‡ چيز کنترل خواهد شد، انديشيدن، Ùˆ يا ØµØ§ØØ¨ انديشه؟
آيا الغاي مالكيت خصوصي در آغاز قرن بيست Ùˆ يكم كار درستي است يا نه؟ ØØ²Ø¨ كمونيست ايران، (ماركسيست - لنينيست – مائوئيست17/4/2004) با ارجاع به ÙØ±Ø§Ø®ÙˆØ§Ù† روزنامه کارگر چاپ 1886 تأکيد مي کند Ú©Ù‡ "مالكيت خصوصي با خشونت آبياري مي شود! اين يك واقعيت تاريخي است!طبقه كارگر Ùقط با يك انقلاب قهرآميز مي تواند از چنگال سرمايه داري رها شود! اين يك ØÙ‚يقت رهائي بخش است!"
آيا Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… Ùوق مي توانند با گويشهايي از دموكراسي (آن گونه كه تعري٠متداولش است) مانند پلوراليسم، Ùˆ "انسان را در مركز توجه قرار دادن" همسو Ùˆ همنشين باشند، Ùˆ اگر مي توانند چگونه؟ ÙØ±Ø§Ù…وش نكنيم كه قابل هضم ترين نوع پلوراليست سياسي - اجتماعي (از نوع سوسياليستي اش) خواهان آزادي تجارت Ùˆ كاهش ماليات Ùˆ غيره است كه انگلس آنها را "سوسياليستهاي Ù…ØØ§Ùظه كار" دانسته Ùˆ با ريشخند مي گويد "آزادي بازرگاني به سود كارگر، ØÙ…ايت گمركي به سود كارگر، Ù…ØØ§Ø¨Ø³ Ø§Ù†ÙØ±Ø§Ø¯ÙŠ Ø¨Ù‡ سود كارگر".
مهمتر آن كه لنين در كتاب دولت Ùˆ انقلاب با نقل قول از انگلس مي گويد كه "ØÙ‚ انتخابات همگاني (كه به زباني پلوراليسم سياسي - اجتماعي است) آلت برتري بورژوازي" بوده Ùˆ كليه آنهايي را كه تا ØØ¯ÙˆØ¯ÙŠ Ø¨Ù‡ پلوراليسم تن داده اند در يك جبهه "دموكراتهاي خرده بورژوا" قرار مي دهد. دليل پايه اي لنين را شايد در اين Ú¯ÙØªÙ‡ اش بتوان ÙŠØ§ÙØª كه مي گويد: "كسي كه Ùقط مبارزه طبقات را قبول داشته باشد، هنوز ماركسيست نيست Ùˆ ممكن است هنوز از چارچوب تÙكر بورژوايي Ùˆ سياست بورژوايي خارج نشده باشد. Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ ساختن ماركسيسم به آموزش مربوط به مبارزات طبقات - به معناي آنست كه از سر Ùˆ ته آن زده شود، مورد ØªØØ±ÙŠÙ قرار گيرد Ùˆ به آن جا رسانده شود كه براي بورژوازي Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ†ÙŠ Ø¨Ø§Ø´Ø¯. ماركسيست Ùقط آن كسي است كه قبول نظريه مبارزه طبقات را تا قبول نظريه ديكتاتوري پرولتاريا بسط دهد. وجه تمايز يك خرده بورژواي عادي با يك ماركسيست در همين نكته است".
خلاصه آن كه Ù….Ù„ (کتابي) كسي است كه به ديكتاتوري پرولتاريا كه از طريق قهر به ثمر نشسته Ùˆ هد٠نهاييش زوال دولت است معتقد باشد. مازاد بر اين كه يك ماركسيست - لنينيست ناب به آزادي تا زماني كه دولت "زوال" Ù†ÙŠØ§ÙØªÙ‡ معتقد نيست، Ùˆ "دولت" را عامل سركوب طبقه سرمايه دار به وسيله كارگر مي داند. Ù†Ø§Ú¯ÙØªÙ‡ روشن است كه دولت در هر سيستمي "عامل" سركوب طبقه ØªØØª ØØ§ÙƒÙ…يتش مي شود.
البته مي توان Ú¯ÙØª كه آن ØØ±Ùها با تØÙ„يل مشخص از شرايط مشخص انقلاب روسيه Ùˆ ديگر انقلابات قابل قبول هستند Ùˆ مربوط به سالها پيش است ولي در مورد ايران Ø¨ØØ« چيز ديگريست Ùˆ در نتيجه برنامه بايستي چيز ديگري باشد. اميد نگارنده بر آنست Ú©Ù‡ اين تØÙ„يل ها Ùˆ راهکار ها در دست رس همگان قرار بگيرد، تا هم کارگران Ùˆ هم Ù…Ø¯Ø§ÙØ¹Ø§Ù† ØÙ‚وق آنان از آن ها بهره مند شوند. تابه آن روز Ùˆ بنا به داده هاي روي ميز (امروز) به چند تضاد تئوري - عملي اشاره مي شود.
تضاد اول: تناقض بين Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… Ùˆ واقعيات
اگر به چند واژه پايه اي در برخي از بيانيه/قطعنامه ها از جمله: "پلوراليسم سياسي"ØŒ "پلوراليسم اجتماعي"ØŒ "سكولاريسم"ØŒ "نهادهاي كنترل"ØŒ "بازرسي همگاني Ùˆ هميشگي"ØŒ Ùˆ امثالهم بينديشيم به اولين تناقض برمي خوريم. ولي براي بازشدن علت اين پايه اي ترين تضاد بايستي با چند پارامتر تشكيل دهنده هم برخورد كنيم. بار ديگر تکرار مي کنم Ú©Ù‡ منظور نيّت نيست Ùˆ يا اينکه تئوري اشتباه است، بلکه عملي کردن تئوري (Ùˆ Ù†ØÙˆÙ‡ آن) در قرن 21 است.
پارامتر ترس و ايدئولوژي
براي به ثمر رساندن اهدا٠يک ايدئولوژي، مردم ("جامعه") بايستي معتقد به آن ايدئولوژي باشند Ùˆ نه آن كه از پايه گذارانش Ùˆ يا دست اندركارانش بهراسند؛ Ùˆ يا آن را از روي Ø®ÙˆØ´ØØ§Ù„ÙŠ براي سرنگون شدن نظام قبلي، Ùˆ يا از روي ناچاري Ùˆ نبود آلترناتيو پذيرا شوند. پذيرش کاÙÙŠ نيست، اعتقاد هم لازم است. اگر به 25 سال اخير نگاهي اجمالي Ùˆ سطØÙŠ Ø¨ÙŠÙكنيم مي بينيم كه بقاي رژيم شكنجه گر Ùˆ جاني نه از آن روي بوده كه مردم معتقد به ايدئولوژي آخوندها بوده اند، Ùˆ اسلام آخوندي توانسته دنياي بهتري را به خلق الناس بنمايد، بلكه ادامه ØÙŠØ§Øª رژيم در اصل به خاطر ترسي است كه نهادهاي كنترل رژيم در دل Ùˆ جان انسانهاي در زنجير به وجود آورده اند (به علاوه دلايل ديگر). البته رژيم آخوندها اولين پديده نيست كه اين گونه با چنگال ÙˆØØ´Øª زا به زندگي زالو وار خود ادامه مي دهد؛ تاريخ بسياري از اين مثالها (كه همه به نهادهاي كنترل معتقد بوده اند) را ديده Ùˆ آزمايش كرده است. آلمان نازي، شوروي، چين، كره شمالي، Ø§ÙØºØ§Ù†Ø³ØªØ§Ù† (کمونيست Ùˆ طالباني) Ùˆ غيره، همگي بر پايه ترس ادامه به ØÙŠØ§Øª داده اند. (در اين مقطع به عمد وارد اين Ù…Ø¨ØØ« نمي شوم كه امپرياليسم هم با رعب Ùˆ ÙˆØØ´Øª است كه برجا مانده است، Ùˆ نهاد هاي کنترل مستتر، از جمله تبليغات رسانه اي، ÙŠÚ©ÙŠ از دلايل پايداري آن است).
يكي از مشخصه هاي اساسي نظام ايدئولوژيک (Ú†Ù‡ اسلامي Ùˆ Ú†Ù‡ كمونيستي) در اين است كه انسان را نهايتاً در "مركز توجه" قرار نميدهد. چرا كه لازمه پياده نمودن Ùˆ به ثمر رساندن اهدا٠تمامي "ايدئولوژي"ها ÙØ¯Ø§ كردن "ÙØ±Ø¯" ØŒ "انسان" Ùˆ "جزء" به خاطر "گروه"ØŒ "جامعه" Ùˆ "كل" است. اين ÙØ¯Ø§ Ùقط در شكل اقتصادي (سرمايه داري Ùˆ يا سوسياليستي) خود را نمايان نمي كند، بلكه در آزادي بيان Ùˆ عقيده نيز بروز مي نمايد (تا Ø¨ØØ§Ù„ Ùˆ در عمل چنين بوده است).
در عمل، وقتي پلوراليسم نباشد (رأي Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ سيستم چند وجهي را Ø´Ú©Ù„ ندهد) Ùˆ راستاي آن "جمع" باشد (ايدئولوژيک)ØŒ ابراز عقيده "ÙØ±Ø¯" مي تواند برابر شود با خيانت به آرمان "جمع" Ùˆ در تضاد با Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ "جمع". خيانت به آرمان برابر مي شود با خيانت به خون شهداي "انقلاب"ØŒ Ùˆ بدين ترتيب، آن چيزي كه در وهله اول براي جامعه Ùˆ "جمع" تدوين شده بود به تدريج تبديل مي شود به بلاي خودساخته اي كه Ùقط عده اي مکتبي كه گرايش ايدئولوژيكي دارند، از آن Ø¯ÙØ§Ø¹ مي كنند، Ùˆ داستان مي شود "علي Ùˆ ØÙˆØ¶Ø´" - آن Ú†Ù‡ را كه هم اكنون در ايران مي بينيم Ùˆ يا در طي ساليان بسيار در كشورهاي به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø "سوسياليستي" شاهد بوده ايم.
اين جا Ø¨ØØ« بر سر اين نيست كه اسلام بني اميه Ùˆ خميني غلط بوده Ùˆ اسلام بني عباس، اسماعيليه، منتظري Ùˆ يا "مجاهدين" درست است؛ Ùˆ يا آن كه Ùلان برداشت از ماركسيسم - لنينيسم خودپرستانه بوده اما بهمان نگرش از Ù….Ù„. کثرت گراست. استالين Ùˆ يا خرشچ٠سوسياليسم را Ù…Ù†ØØ· کردند، Ùˆ ØØ²Ø¨ کمونيست کارگري ايران Ùˆ يا ØØ²Ø¨ توده نخواهد کرد. Ø¨ØØ« بر سر Ø§ØØªØ±Ø§Ù…ÙŠ بي چون Ùˆ چرا به مقام "انسان" Ùˆ ØÙ‚وق ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø§ÙˆØ³Øª. ØµØØ¨Øª بر سر اين است كه آيا سازمانها Ùˆ Ø§ØØ²Ø§Ø¨ (در هر كشوري با هر ايدئولوژي اي) توانايي اين را دارند كه "انسان را در مركز توجه خود" (نه در ØØ±Ù) قرار بدهند يا نه؟
Ù†Ø§Ú¯ÙØªÙ‡ روشن است كه بسياري با Ú¯ÙØªÙ‡ بالا به سادگي برخورد کرده Ùˆ مدعي مي شوند كه تمام اين ايدئولوژيهاي ياد شده هدÙÙŠ به جز "انسان را در مركز توجه قرار دادن" ندارند، Ùˆ اگر به مورد اجرا گذاشته نشده علتش را بايستي در Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ جست Ùˆ نه در "كلمه" Ùˆ تئوري. شايد اين چنين باشد. ولي زماني كه "كلمه" نتواند در عمل معنا بيابد، آن "كلمه" معيوب است، نردبان ترقي خودكامگان است Ùˆ عامل دلسردي "جمع".
در اين چارچوب است كه بايستي به مقوله "نهادهاي كنترل"ØŒ Ùˆ شوراها نگريست. نهادها زماني كارساز هستند كه كارشان "كنترل" باشد. كنترل آزادي به Ù†ÙØ¹ "كارگر"ØŒ "كنترل" به Ù†ÙØ¹ "دهقان"ØŒ "كنترل" به Ù†ÙØ¹ "امت"ØŒ Ùˆ نهايتاً "كنترل†به Ù†ÙØ¹ بقاي دولت (Ùˆ نه تضعي٠دولت) تا بتواند به "وظاي٠انقلابي"اش ادامه بدهد. طبيعتاً در آن مقطع از زمان خواهد بود كه جنبنده اي را جرات اعتراض نخواهد ماند. ترس ديگر بار ØØ§ÙƒÙ… مي شود. Ùˆ كميته هاي "كنترل Ùˆ نظارت" (در نظام اسلامي بخوانيد امر به معرو٠و ...) در كوچه Ùˆ بازار به دنبال "مديران سرمايه دار" كارخانجات، "ÙƒØ§Ø±ÙØ±Ù…ايان مزدور" كارگاهها Ùˆ "ØØ³Ø§Ø¨Ø¯Ø§Ø±Ø§Ù† کلاش" شركتهاي تعاوني روستايي Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ Ùˆ با تازيانه Ø§ÙØªØ±Ø§ Ùˆ برچسبهاي كم رنگ Ùˆ پر رنگ مهر سكوت بر دهانشان مي نهند. تصويري كه هر روزه در شوروي استاليني مشاهده شد، Ùˆ امروز به نوعي ديگر در چين Ùˆ ايران اسلامي به نمايش گذاشته مي شود. در اين ØØ§Ù„ت است كه ديگر به نظر نمي رسد ايدئولوژي موتور ØØ±ÙƒØª باشد، بلكه ترس است كه ضامن بقا شده است.
پارامتر پيچيده تر شدن روابط انساني
طبيعتاً اگر بخواهيم كه انسان (ÙØ±Ø¯) را در مركز توجه قرار بدهيم، بايستي كه در شق عملي آن، سيستم Ùˆ تعريÙÙŠ براي جايگاه انسان، Ùˆ روابط بين اين "انسانها" به وجود بياوريم. قابل تامل آن كه، اين جا ØµØØ¨Øª از "انسان" است، يعني يك "پديده مستقل" كه داراي مشخصات مختص خود بوده Ùˆ از "ØÙ‚ انتخاب" برخوردار است. ØÙ‚ÙŠ كه نه "شوراهاي اسلامي" از هر شكلي، Ùˆ نه "نهادهاي كنترل" سوسياليستي ØªØØª هر عنواني بتوانند بر اين "ÙØ±Ø¯" Ùˆ "ØÙ‚وق" او تاثير بگذارند. "انسان" آزاد "ØÙ‚" دارد كه به "نهادهاي كنترل" جواب منÙÙŠ داده Ùˆ در مقابل آن ها ايستادگي کند. Ù†Ø§Ú¯ÙØªÙ‡ مشخص مي شود كه در اولين وهله، هر دوي اين سيستمهاي Ùكري (Ù….Ù„ Ùˆ اسلامي) دچار تضاد مي شوند. يا بايستي به انديشه خود پايبند بوده Ùˆ "ÙØ±Ø¯" را ÙØ¯Ø§ÙŠ Ø§Ù†Ø¯ÙŠØ´Ù‡ (Ùˆ جمع) كنند Ùˆ يا آن كه از موضع خود دوري گزيده Ùˆ به قهقراي انديشه "انديويدواليسم"ØŒ "خرده بورژوايي" Ùˆ "ليبراليسم" نزول كنند.
ايجاد سيستمي كه "انسان" Ùˆ "جامعه" دو عضو يكسان يك مجموعه (براي باز شدن مطلب مي توان به منطق رياضي Ùˆ قوانين مجموعه ها Ùˆ ØªØØª مجموعه ها مراجعه نمود) باشند (يعني هر دو در مركز توجه قرار بگيرند) غير قابل تصور مي شود، چرا كه "انسان" ØÙ‚وق مشخص داشته Ùˆ توانايي Ù†ÙÙŠ يا پذيرش بي چون Ùˆ چراي اين ØÙ‚وق را داراست. در ØØ§Ù„ÙŠ كه Ø·Ø±Ø§Ø Ø§ÙŠÙ† "نظام" خواهان بهبودي "جامعه" مي باشد Ùˆ براي اين "بهبود" برنامه اي طولاني مدت كه نبايد وقÙÙ‡ اي در آن به وجود بيايد ريخته است. ادغام اين دو پديده نامتجانس انسان Ùˆ جامعه چيزي نخواهد بود، به جز روياي ناپايدار.
عملي کردن تئوري
Ù…Ø¨ØØ« Ùوق تا زماني كه Ù…Ø¨ØØ«ÙŠ Ø±ÙˆØ´Ù†Ùكرانه Ùˆ نظري است، قابل هضم بوده Ùˆ خواننده مي تواند به آساني موضع Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ يا از كنار آن بگذرد. سختي كار در زماني بروز مي كند كه تئوري مي خواهد منجر به عمل بشود ( منصور ØÚ©Ù…ت در کنگره سوم مي Ú¯ÙØª: "اگرÙکر نخواهد به عمل تبديل شود Ù…ÙØª نمي ارزد"). زماني كه "من" Ùˆ "تو" Ùˆ "او" كه به "نهادهاي كنترل" معتقد هستيم در مقابل "انسان"هايي كه معتقد به راه ما نيستند قرار مي گيريم، آن زمان كه با اعتصابات كارگري ضد دولتي روبرو مي شويم، زماني كه "ما" (مراجعه شود به جزوات اوليه مجاهدين– 1357) مي گوييم "سنديكاها تشكيلاتي Ø±ÙØ±Ù…يستي" است؛ زماني كه "ÙƒØ§Ø±ÙØ±Ù…ايان" مي خواهند وارد معاملات متداول بازرگاني شده ولي "ما" اجازه نمي دهيم Ùˆ يا زماني كه "اقتصاد" بايستي به شكل عملي Ùˆ واقعگرايانه مديريت بشود، ولي "ما" آن روش را جاده صا٠كن امپرياليستي مي خوانيمش، آن گاه است كه در زير ÙØ´Ø§Ø± انتخاب بين "انديشه" Ùˆ "ØÙ‚ انتخاب ÙØ±Ø¯ÙŠ" بايستي تعيين موضع كنيم. Ùˆ اگر به سوي "نهادهاي كنترل" Ø±ÙØªÙŠÙ… ديگر راه بازگشت نخواهيم داشت Ùˆ اگر به راه دوم هم Ø±ÙØªÙŠÙ… ديگر نبايستي باز گرديم. اين راه را بايستي تا به آخر پيمود، ØØªÙŠ Ø§Ú¯Ø± لازمه اش “قهر" باشد. Ùˆ امروز (1383) است Ú©Ù‡ بايد تعيين موضع کرد، تا "کارگر" بداند در کدام راستا سوق داده مي شود.
انگلس مي گويد: "نياز پرولتاريا به دولت از نظر Ù…ØµØ§Ù„Ø Ø¢Ø²Ø§Ø¯ÙŠ نبوده بلكه براي سركوب مخالÙين خويش است Ùˆ هنگامي كه از وجود آزادي مي توان سخن Ú¯ÙØª آن گاه ديگر دولت هم وجود نخواهد داشت" در تكميل اين انديشه لنين مي گويد: "هنگام گذار از سرمايه داري به كمونيسم هنوز هم سركوب ضروريست ولي اين ديگر سركوب اقليت استثمارگر به دست اكثريت استثمار شونده است. دستگاه ويژه، ماشين ويژه سركوبي يعني "دولت" هنوز لازم است، ولي اين ديگر يك دولت انتقالي است". همان گونه كه مي بينيم رهبران انديشه ماركسيسم - لنينيسم با اعتقاد به امر آگاهي توده ها از همان اول كار مشخص مي كنند كه نيازهاي "گذار به كمونيسم" چيزي به جز "قهر Ùˆ سركوب" ØÙ‚وق ÙØ±Ø¯ÙŠ Ù†ÙŠØ³Øª. يا به زباني ساده تر انسان را نمي توان "در مركز توجه قرار" داد، Ùˆ راستاي ايدئولوژي Ù….Ù„ "جامعه" است Ùˆ نه "انسان".
پلوراليسم (در تئوري)
پلوراليسم (سيستمي چند وجهي متشکل از اعضاي نامتجانس) يعني اصل انتقادپذيري. انتقاد از دولت، از انديشه ØØ§ÙƒÙ…ØŒ از تثبيت قوانين به Ù†ÙØ¹ ÙØ±Ø¯ يا جمع به خصوص. پلوراليسم يعني ابزار براي تغيير. تغيير دولت به Ù†ÙØ¹ دولتي ديگر، تغيير برنامه اقتصادي از Ú†Ù¾ به راست Ùˆ ديگر بار از راست به Ú†Ù¾. پلوراليسم يعني همزيستي Ú†Ù¾ با راست. پلوراليسم يعني قبول آزادي بي قيد Ùˆ شرط ÙØ±Ø¯ÙŠØŒ Ùˆ امنيت بي چون Ùˆ چراي سياسي Ø§ØØ²Ø§Ø¨. پلوراليسم در "Ù…ØØªÙˆØ§" مخال٠با هيچ انديشه اي “ اسلامي" (از هر شكلش) Ùˆ "كمونيستي" (ØªØØª هر عنواني) نيست، اما در تضاد با نظام ايدئولوژيکي است. پلوراليست ضد كيش شخصيت است، ضد امام Ùˆ پيشوا Ùˆ رهبر عقيدتي است. پلوراليست ضد بنيادگرايي است، ضد Ø§Ù†ØØµØ§Ø±Ø·Ù„بي است. پلوراليست Ø·Ø±ÙØ¯Ø§Ø± انقلاب ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ø§ÙŠ است كه راستايش ØÙظ Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ قشر به خصوصي نباشد. پلوراليست ضد زندان (سياسي) است Ùˆ مخال٠سانسور (به هر دليلي). پلوراليست مشوق اصل انتقادپذيري است Ùˆ مروج تكثير نشريات با تمامي انديشه هاست. پلوراليست به گذشته نمي نگرد، آينده بين است. نويسندگان را قدر مي دارد Ùˆ شاعران را مي ستايد. در اين سيستم هر ØØ²Ø¨ÙŠ Ùˆ انديشه اي ØÙ‚ رأي دارد Ùˆ هيچ شاعر يا نويسنده اي خائن به "آرمان خلق" نيست. چرا كه آرمانها در تغيير هستند. پلوراليست ميتواند خود را با انديشه Ùˆ نظام بورژوايي يكي نداند ولي از آن ÙØ±Ø§Ø±ÙŠ Ù†ÙŠØ³Øª. پلوراليست بازدارنده توسعه قشري گري است، چرا Ú©Ù‡ خواهان توسعه سكولاسيزم است. پلوراليست به ÙˆØÙŠ Ù…Ø¹ØªÙ‚Ø¯ نيست، چرا كه ÙˆØÙŠ (Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت ديني مردمسالار Ùˆ غير از آن) Ù…ØØªØ§Ø¬ به راي يك منبع Ù…Ù†ÙØ±Ø¯ (رهبر عقيدتي) است، پلوراليست به تجمع آرا مي پردازد. کثرت گراست.
پلوراليست را با کميته هاي کنترل كاري نيست. كنترل دائماً در اختيار يك ÙˆØ§ØØ¯ از جامعه قرار ندارد. كنترل براي بقاي پلوراليسم است Ùˆ نه بقاي "طبقه". پلوراليسم ÙŠÚ© انديشه ÙلسÙÙŠ نيست، اما در ÙلسÙÙ‡ Ùقط به "ماده" Ùˆ "Ùكر" قناعت نمي كند Ùˆ عناصر ديگري را هم به ياري مي گيرد، همان گونه كه در "سياست" انديشه اي است منتج از اÙكار "ليبرال دمكرات"ها.
در يك كلام انديشه هاي اسلامي Ùˆ ماركسيست - لنينيستي در نظام پلوراليستي مي توانند رشد كنند ولي به تدريج به آنتي تز آن تبديل مي شوند. به طور مثال، اگر به سرانجام ØØ²Ø¨ كمونيست شوروي بعد از Ø±ÙØ±Ù… گورباچ٠(كه به تز دوبچك "سوسياليسم با چهره اي انساني" معتقد بود) بنگريم مي بينيم كه سيستم اجتماعي ماهيت قبلي خود را بالكل از دست مي دهد Ùˆ پلوراليسم به ذوب كننده سيستم Ùكري قبلي مبدل مي شود. داستان اسلام چندان دور از اين مثال نيست. در اسلام "ÙØ±Ø¯" نمي تواند به "امام" وقت انتقاد كند Ú†Ù‡ برسد به خدا (مي دانيم Ú©Ù‡ در اسلام همه چيز در راه خداست). ØØ§Ù„ آن كه در پلوراليسم سياسي- اجتماعي "انسان" از عدم وجود خود نمي هراسد. "انسان" رهبر خود است Ùˆ اين خود است كه رهبرش را برمي گزيند. در انديشه اي كه پلوراليسم را نمي پذيرد اين رهبر است كه خود را بر ÙØ±Ø¯ مسلط مي كند، Ùˆ رهبر از انديشه آبشخور دارد Ùˆ نه از تجمع اÙكار "انسانها". پلوراليسم ضامن قوانين است Ùˆ ضامن تغيير قوانين، Ùˆ اين "انسان†است كه در Ù…ØÙˆØ± اين "تغييرات" قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ ØØ§ÙƒÙ… نيازهاي مقطعي خود مي شود. در نظام ايدئولوژيک تغييرات منتج از برداشت مکتبي Ùˆ تأويل آن ايدئولوژي است.
همان طوري كه مي بينيم در ÙŠÚ© سيستم پلوراليست، از آن جايي كه انسان آزاد به انتخاب است، مي تواند مروج ظلم طبقاتي هم بشود، چرا كه كارگر Ùقط به صورتي مقطعي - صوري (Ùˆ نه دائمي) پشتيبان سياسي دارد (مثلاً به وسيله يك ØØ²Ø¨). اينست بهاي آزادي، Ùˆ قرار دادن "انسان" در مركز توجه در سيستمي پلوراليست. Ùˆ اينست نتيجه Ø¯ÙØ§Ø¹ از پلوراليسم Ùˆ مهمتر آن كه اينست تضادي كه ما در پيش خواهيم داشت. يك تضاد عملي، تضادي كه رهنمودش را بايستي در ايدئولوژي خود بيابيم Ùˆ به آن معتقد باشيم، هر چند كه "انسانها" خون بگريند. همان گونه كه دانشجويان چيني در ميدان تيانمن به خون نشستند، چرا كه كهنه كارترين يار مائو (دانگ شياپينگ) در كنار "پراگماتيست ترين" همكارش "Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ جامعه" را بر ØÙ‚ انتخاب "انسان" Ù…Ø±Ø¬Ø Ù†Ù…ÙˆØ¯Ù†Ø¯.
تضاد دوم: ساختار Ùˆ Ø¨Ø§ÙØª اجتماعي Ùˆ نگرش به Ù…Ùهوم "کارگر"
به اين تضاد و تضاد هاي ديگر در يادداشت هاي بعدي اشاره مي شود.
خلاصه كلام
نگارنده سعي كرده است كه بر روي چند مطلب انگشت بگذارد:
1- سازمان پيشرو، Ùˆ يا ØØ²Ø¨ سياسي نمي تواند بدون ايدئولوژي ØØ±ÙƒØª كند. ايدئولوژي موتور ØØ±ÙƒØª است Ùˆ بالطبع هد٠دار است. راستا دارد. يعني در يك مقطع از زمان بين دو چيز اصلي مجبور است كه يكي را ÙØ±Ø¹ÙŠ ÙƒÙ†Ø¯. يا "ÙØ±Ø¯" Ù‡Ø¯ÙØ´ خواهد بود يا "جامعه". هر دو نمي شود. اگر هم بشود ازدواجي ناموزون Ùˆ ناپايدار خواهد بود.
2- در زماني كه بايستي بين جامعه Ùˆ انسان اصلي - ÙØ±Ø¹ÙŠ Ù†Ù…ÙˆØ¯ØŒ هيچ سيستم جهان شمولي ÙØ±Ø¯ را در مركز توجه قرار نمي دهد، مگر آن كه به انديويدواليسم Ùˆ اگزيستانسياليسم (اصالت وجود) گرايش داشته باشد. در اين صورت آن نيرو Ùˆ يا ØØ²Ø¨ ديگر يك نيروي سياسي پيشتاز نبوده، بلكه Ù…ØÙلي است روشنÙكرانه. (البته در زمان جنگ جهاني دوم پايه گذاران اگزيستانسياليسم با مقاومت ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ همكاري مي كردند).
3- يك چيز مسلم است، تا خلق، مردم، ملت، امت، (Ùˆ يا هر واژه ديگري كه صØÙŠØ است) با برنامه هاي روشن نيروهاي پيشتاز آشنا نگردد، از آن نيرو پشتيباني نخواهد كرد. اگر نيروي پيشتاز معتقد به تغيير "روانشناسي اجتماعي" است (مثلا Ø³Ú†ÙØ®Ø§)ØŒ اولين گام را بايستي در شناساندن خود آن گونه كه هست بردارد، در غير اين صورت، سلب اعتماد اولين بازتاب آن خواهد بود. منصور ØÚ©Ù…ت در سخنراني Ø§ÙØªØªØ§ØÙŠÙ‡ کنگره سوم مي گويد: "ÙŠÚ© ÙØ±ØµØª معين به ما داده شده"ØŒ "ÙŠÚ© خلأ سياسي در ايران بوجود آمده" Ùˆ "اگر آدم هاي معين کمونيست، در Ù„ØØ¸Ø§Øª معيني در تاريخ، اراده هاي معيني نکنند، Ùˆ آن ظرÙيت تاريخ را در خودشان بوجود نياورند شکست مي خورند". نکته قابل تأمل اين Ú©Ù‡ از سال 1357 تاکنون اعتماد مردم (کارگران) به Ø§ØØ²Ø§Ø¨ Ùˆ سازمان هاي سياسي (اپوزيسيون) رو به پايين بوده تا صعودي. Ùˆ عکس العمل جامعه بيان کننده اين است Ú©Ù‡ آدم هاي کمونيست از ÙØ±ØµØª هاي تاريخي Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ نکرده Ùˆ روزانه پايگاه خود را از دست مي دهند (البته تبليغات برخي از اين Ø§ØØ²Ø§Ø¨ چنان است Ú©Ù‡ گويي مردم در ÙØ±ÙˆØ¯Ú¯Ø§Ù‡ مهرآباد براي ورود اينها تجمع کرده اند؛ Ú©Ù‡ از اين مي گذريم).
4- به جاست كه كمي تامل كرده Ùˆ به جامعه نگاهي بيندازيم Ùˆ ببينيم كه آيا جامعه Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ايران خواهان "نهاد (شورا)هاي كنترل" هست يا نه؟ البته كه نبايستي خواست ملت (يعني عدالت اجتماعي) را با ايجاد "نهادهاي كنترل" مخلوط كنيم. ملت ايران هميشه مبارزاتش "ترقيخواهانه" Ùˆ آزاديخواهانه بوده، در اين شكي نيست ولي ملت ايران تاكنون هميشه به سرمايه داري خصوصي (Ùˆ تمام عوارضش) هم گرايش داشته است Ùˆ كليه مبارزاتش در راستاي ايجاد سيستمي پلوراليستي بوده، Ùˆ نه گسترش (يا پيدايش) نهادهاي كنترل Ùˆ نظارت (اسلامي يا كمونيستي).
سوالي Ú©Ù‡ در اين يادداشت به آن پاسخ داده نشده اين است Ú©Ù‡ سازمان هاي سياسي- ايدئولوگ چگونه مي خواهند خلأ بين تئوري Ùˆ عمل را پر کرده Ùˆ Ø¢ØØ§Ø¯ مختل٠جامعه Ùˆ طبقه کارگر در رأس آن را، هماهنگ با برنامه هاي خود، راهبري کنند؟ Ùˆ آيا چشم انداز هماهنگي مابين خواست هاي طبقه کارگر Ùˆ Ù…Ø¯Ø§ÙØ¹Ø§Ù† سياسي طبقه کارگر وجود دارد يا نه؟ راه کارگر در بيانيه ماه مه 2004 تأکيد دارد Ú©Ù‡ "در شرايط کنوني سازمانيابي در مقياس سراسري به اعتماد بخش هاي مختل٠کارگري، به اراده Ùˆ آگاهي جنبش چپ، کارگران پيشرو Ùˆ روشنÙکران Ù…Ø¯Ø§ÙØ¹ طبقه کارگربستگي دارد". اين اعتماد چگونه بازسازي مي شود؟ ØØ²Ø¨ رنجبران در اطلاعيه 2/2/1383 تاکيد مي کند: "واقعيت تلخ تاريخي اين است Ú©Ù‡ وقتي نيروهاي سياسي مدعي Ù…Ø¯Ø§ÙØ¹ طبقه کارگر Ùˆ کمونيسم در ÙØ±Ù‚Ù‡ گرايي به سر برده Ùˆ ØØªØ§ آن را دستاوردي "پلوراليستي" مي دانند! انتظار داشتن از اينکه کارگران خود راسا اقدام به ايجاد تشکل مستقل کارگري سراسري بزنند، انتظار بي هوده اي است." Ùˆ سرانجام اگر با مهدي سامع (1376) مواÙÙ‚ باشيم - "اگر يك جريان كمونيستي توانسته باشد بهتر براي اكثريت مردم كه مسلماً Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ آنها به طور كامل در نظام سوسياليستي تامين مي شود، كار كند مردم را در سرنوشت خود هر Ú†Ù‡ بيشتر دخيل كرده باشد Ùˆ سياستهاي اقتصادي، اجتماعي بهتري را ارائه دهد، ØØªÙ…اً انتخاب خواهد شد"ØŒ آيا هنوز هم متوسل شدن به نهادهاي كنترل (به خاطر هر هد٠و دليلي) لازم است؟ Ùˆ آيا بهتر نيست كه در آغاز قرن يبست Ùˆ يكم، با ØÙظ كليه اعتقاداتمان به "عدالت اجتماعي"ØŒ نگاهي ديگر به روشمان (Ùˆ نه انديشه مان) براي براندازي ظلم Ùˆ ستم بيندازيم، تا Ú©Ù‡ انديشه نه تنها براي ØÙظ Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ طبقات زØÙ…تکش بلکه براي تضمين آزادي هاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø²ØÙ…تکشان هم عمل کند؟
ماهنامه ديدگاه 6 ارديبهشت 1383
* اين مقاله به روز شده يادداشتي است (به عنوان "راستا") Ú©Ù‡ پيش از اين در ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÙŠÙ† 1376 در نبرد خلق 142 به چاپ رسيده است. در آنجا نگارنده به موارد مختل٠از جمله مواضع Ø³Ú†ÙØ®Ø§ Ùˆ شوراي ملي مقاومت پرداخته است.